توی ساحل، روی شنها، قایقی به گل نشسته * یکی با چشمون گریون گوشه ای تنها نشسته
نگاه پراضطرابش، به افــــق، به بی نهایت * ساکـــته اما تو قلـــبش داره یک دنیا شکایت
تو چشاش حلقه ی اشکه، توی قلبش غم دنیا * منتظر به راه یــــاره، تا بیاد امــــروزوفردا
باورش نمی شه عشـق و همه دنیاش زیرآبه * تنها مونده توی ساحل، زندگی براش عذابــه
خاطـــرات لب دریا دیگه ازیــــادش نمی ره * همه دنیاش زیرآبه وخودش به غـــــم اسیره
دست بی رحم زمونه عشقش روبرده به دریا * حالا ازخودش می پرسه، میادش آیــا وآیــا؟
عاشقی که تنـــــــها باشه توی دنیا نمی مونه * دل عاشق روشکســــــتن شده کاراین زمونه
ازغـــــــــم دوریــــــــش مـــــــی میــــــــره * هرگـــــــــــز از یــــــــادش نمـــــــــــی ره