• وبلاگ : سلطان عشق، درخزان عشق ....
  • يادداشت : نيرنگ روزگار...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يك‏دوست 

    به نام خدا

    دوست عزيز سلام

    در اين‏دنياگاهي آدمي‏چنان‏احساس غربت و تنهايي‏مي‏كند ‏كه گويي‏هيچ‏كس‏را ندارد.

    سينه مالامال‏درد‏است‏اي‏دريغامرهمي

    دل‏زتنهايي‏به‏جان‏آمد‏خداراهمدمي

    اماهمدمي‏كه‏عاشق‏انسان‏باشد‏وقابل‏اعتماد‏ودل‏سپردن‏،كجايافت‏ مي‏شود؟امروزه‏آدم‏هامثل‏ماشين‏با‏هم‏رفتار‏مي‏كنند،وبسته‏به‏نيازشان باهم‏ارتباط‏دارند. بگذريم

    چه‏كنيم‏بااين‏بي‏وفايي‏ها؟

    به‏نظرشما‏خدا‏چگونه‏دوستي‏است؟وفا‏دارمي‏ماند؟ روزي‏هست‏كه‏به‏رغم‏بي‏مهري‏ما‏،فراموشمان‏كندويا‏رهامان‏سازد؟!

    دوست‏من‏‏اگر‏ارتباطمان‏را‏باآن‏محبوب‏بي‏همتا‏محكم‏كنيم‏زندگي‏مان ‏گلستان‏مي‏شود، وفراموشي‏خدا‏دورشدن‏از‏همه‏خوبي‏هاست‏.

    درطريق‏عشق‏بازي‏امن‏و‏آسايش‏بلاست

    ريش‏باد‏آن‏دل‏كه‏با‏درد‏تو‏خواهد‏مرهمي

    دلي‏با‏اين‏لطافت‏حيف‏است‏با‏دوري‏ازخدا،پژمرده‏شود.

    http://aghl.parsiblog.com/